۱۳۹۲ آذر ۷, پنجشنبه

پنجشنبه ۷ آذر ۹۲/پهنه حصار

صبح حدود ۶:۳۰ از جلوی کلانتری کن به همراه آقایان فرهادپور،کاظمی،زرین و کرمی به سمت سنگان در میانه‌ی مسیر امامزاده داود حرکت کردیم.

دیگر از برگهای پاییزی و رقص آنها خبری نبود و سرما داشت در ده جولان میداد.به سمت آبشار سنگان حرکت کردیم و بعد از رسیدن به آبشارصبحانه را صرف کردیم و از مسیری صخره ای و دست به سنگ آبشار را دور زدیم و روی یالی قرار گرفتیم.شدت باد و سرما لحظه به لحظه بیشتر میشد.

از دور قلل بند عیش و چین کلاغ و دوشاخ  و اینجا دیده می شدند.

در انتهای یال وقتی روی گرده قرار گرفتیم باد و بوران شدیدی به استقبالمان آمد.در یک سو دره و سویی دیگر قله‌ی پهنه حصار و در مسیر مقابل خود پهنه حصار قرار داشت.عمق برف زیاد میشد و بادی شدید دانه های برف رو چون سوزنهایی تیز به صورتمان شلیک می کرد.

چاران و خور پیش روی ما بودند.تمام تدابیر لازم را به کار بردیم و شال کلاه کردیم و به راهمان ادامه دادیم.بعد از ساعتی تصمیم گروه بر بازگشت شد....

























۱۳۹۲ آبان ۲۸, سه‌شنبه

برنامه‌ی این هفته،پنجشنبه ۷ آذر ۹۲/صعود به قله‌ی پهنه حصار

پنجشنبه ۷ آذر۹۲ قصد داریم به قله‌ی زیبای پهنه حصار یا پهنه سار صعود کنیم.پارسال همین موقع ها بود که به همراه آقایان فرهادپور و زرین به آنجا رفتیم.باید از جاده‌ی کن قبل از امامزاده داود به روستای سنگان برویم.بعد از آبشار سنگان روی خط الراسی مشخص به دشت پهناوری می رسیم که امامزاده ای هم آن جا وجود دارد،امامزاده بی بی زرین قمر.


پنجشنبه ساعت۶ صبح روبروی کلانتری کن

۱۳۹۲ آبان ۲۵, شنبه

جمعه ۲۴ آبان۹۲ صعود سرعتی در منطقه‌ی دربند


این هفته قرار کوه نداشتیم ولی در آخرین ساعت شامگاه پنجشنبه ۲۳ آبان قراری ضرب العجل گذاشتیم.پاییز،زیبا ، پر ابهت،دیدنی و مسحورکننده بود.

صبح ساعت ۵:۴۰ از میدان دربند صعودی سرعتی را جهت آمادگی برای پهنه حصار که هفته‌ی آینده خواهیم رفت به اتفاق آقایان فرهادپور،خزعلی و رشیدی آغاز کردیم.نیمه‌ی راه آقای زرین نیز به ما پیوست.

حال و هوای پاییز رنگی دیگر به طبیعت بخشیده بود و برف پاییزی قلل و خط الراس هایی را که ما را احاطه کرده بودند پوشانیده بود.هوایی دلپذیر و بوی خوش برگهای درختان گردو فضا را عطرآگین کرده بود.

عکسها گویای عظمت و شکوه پاییز نیستند،روزی به یا ماندنی بود،قبل از ظهر خانه بودیم.هفته‌‌ی دیگر قصد صعود به پهنه حصار یا پهنه سار را داریم.آبان سال قبل به آنجا رفته بودیم،بعد از آبشار سنگان روی خط الراسی قرار می گیریم که به دشت پهنه سار می رسد.
















۱۳۹۲ آبان ۱۰, جمعه

جمعه ۱۰ آبان ۹۲،قله‌ی ۳۳۴۳ متری کلکچال

امروز جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲ طبق برنامه به اتفاق آقایان فرهادپور و معرفتی (و باز هم در غیاب آقایان زرین و کاظمی) قصد صعود به قله‌ی کلکچال به ارتفاع ۳۳۴۳ متر را کردیم.از پارک جمشیدیه مسیری جدید را از دل کوه و از میان صخره ها تجربه کردیم و طی ۲ ساعت به اردوگاه رسیدیم.کمی سخت بود،بعضی جاها شیب تند و کمی هم دست به سنگ داشت اما جالب و نو بود.

بعد ازصرف صبحانه از شمال اردوگاه و از راهی کاملا پاکوب به سمت گردنه‌ی لوگرزپهنه حرکت کردیم،طی یک ساعت به گردنه رسیدیم و چند دقیقه ای استراحت کردیم و سپس از مسیری معلوم و پاکوب که تابلو هم داشت به سمت قلل دوقلوی کلکچال حرکت کردیم.طی یک ساعت به قله‌ی فرعی رسیدیم که ۸ متر کوتاهتر از قله‌ی اصلی بود،چند دقیقه ای استراحت کردیم و کمتر از پانزده دقیقه‌ی بعد بر روی قله ی اصلی قدم گذاشتیم.

از ارتفاعات اطراف نظیر لزون ها(شرقی و غربی) و خط الراس آنها با قله ی توچال و دشت پیازچال دیدن کردیم و چای نوشیدیم و از راه آمده بازگشتیم،یک ساعت و ربع بعد مجددا توی اردوگاه کلکچال بودیم.


پاییز حال و هوای خود را دارد،طاها کمی دلگیر بود(کوهنوردی پاییزی را دوست ندارد)، ما هم دغدغه های خود را داشتیم و هزار فکر و خیال و .....


مسیر جمشیدیه به اردوگاه کلکچال

 اردوگاه کلکچال

رنگهای پاییزی


 برج اردوگاه

تپه ی نور الشهدا


 گردنه لوگرزپهنه و قله اسپیلت


گردنه‌ی لوگرزپهنه به سوی قله‌ی کلکچال،سمت راست قله‌ی فرعی دیده میشود

بر روی قله‌ی فرعی و نمایی از قله‌ی اصلی

میان قلل فرعی و اصلی

بر روی قله‌ی اصلی

 روی قله ی اصلی و در پشت سر قله ی فرعی

 روی قله ی کلکچال

پشت سر لزون ها(غربی و شرقی) و خط الراس توچال دیده می شوند


پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک.
آنک بر آن چنار جوان، آنک
خالی فتاده لانه ی آن لک لک.
پائیز جان! چه شوم، چه وحشتناک.
رفتند مرغکان طلائی بال.
از سردی و سکوت سیه جستند.
وز بید و کاج و سرو نظر بستند.
رفتند سوی نخل، سوی گرمی.
و آن نغمه های پاک و بلورین رفت.

پائیز جان! چه شوم، چه وحشتناک.
اینک، بر این کناره ی دشت، اینک
این کوره راه ساکت بی رهرو
آنک، بر آن کمرکش کوه، آنک
آن کوچه باغ خلوت و خاموشت.
از یاد روزگار فراموشت.

پائیز جان! چه سرد، چه دردآلود.
چون من تو نیز تنها ماندستی.
ای فصل فصلهای نگارینم!
سرد سکوت خود را بسرائیم.
پائیزم! ای قناری غمگینم!