۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۱،دربند،شیرپلا،سیاه سنگ،قله توچال،ایستگاه ۷


ساعت سه و ده دقیقه ی صبح من و آقای فرهود پای مجسمه بودیم.همنوردای ما یکی یکی جا زدند و گفتند خطرناکه!! آقای زرین،آقای مرادی،آقای معرفتی،آقای فرهاد پور...فقط تعجبم از حاج احمد بود!! مسیر تا شیرپلا شیشه بود،مجبور شدیم قبل از پس قلعه زنجیر چرخها رو ببندیم.تا کافه رجب رو دو ساعته رفتیم.اونجا چای نوشیدیم و لباسهای خیس خود را تا حدودی خشک کردیم و نماز را صرف کردیم(-: ساعت هفت شیرپلا بودیم.

بعد از صرف صبحانه ساعت ۸:۱۵ انا لله گویان به سمت قله حرکت کردیم تا سیاه سنگ رو ۲ ساعته رفتیم...ولی بعد سیاه سنگ!! تمام راه تا قله برفکوبی داشت،دیگه از ارتفاع ۳۶۰۰ متری به سمت قله یه قدم می رفتیم بالا چند قدم میومدیم پایین.نزدیک قله باد شدیدی می وزید انگاری دونه های برف سوزنی بودند که به صورت ما شلیک میشدند.جای پای نفر جلو در عرض دو سه ثانیه پر میشد.

از امیری تا قله را ۳ ساعته رفتیم. توی جانپناه اردلان(روی قله) چای و نان خرمایی و هله هوله خوردیم و تا ایستگاه هفتم را با سلام و صلوات رفتیم. در کل، روز بسیار زیبا و دوست داشتنی بود،مناظر بسیار زیبا و دیدنی و جذابی را دیدیم که عکسها گویای آنها نیست.ابر فشرده ای که زیر پای ما بود وصف شدنی نیست.

دوستان جان دوست((-:،خیلی ضرر کردید نیامدید،هیچ دوووشواری نداشت.من و آقای فرهود یکی از کوهپیمایی های فراموش نشدنی و به یاد ماندنی را تجربه کردیم.


























هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر