۱۳۹۲ شهریور ۹, شنبه

جمعه۸شهریور۹۲/قله‌ی سیالان

عصر روز پنجشنبه ۷ شهریور از طریق جاده‌ی مخصوص کرج به سمت قزوین حرکت کردیم.به جهت ازدحام ماشینها برای رسیدن به شمال توی ترافیک سنگینی گیر کردیم و با کلی تاخیر به روستای هنیز رسیدیم.

ورودی قزوین وارد جاده ی الموت شدیم بعد از گذر از کلی گردنه و فراز و نشیب در ارتفاع  (چیزی غریب ۱۰۰ کیلومتر مسافت بود) و گذر از رجایی دشت و معلم کلایه اول به دو راهی لامان رسیدیم که سمت چپ میرفت قلعه الموت و مسیر گازرخان و روستای خشکه چال(صعود به قله خشچال) ما سمت راست را پی گرفتیم ،بعد چند کیلومتر به دو راهی دیگری رسیدیم که سمت چپ به روستای هنیز می رسید(روی تابلو نوشته بود ۱۷ کیلومتر ولی چیزی حدود ۳۰ کیلومتر رفتیم)

ساعت ۱۲ نیمه شب وارد روستا شدیم ، قبرها در میان خانه ها بودند.کنار قبری پارک کردیم و روی سقف خانه ای کاهگلی چادر را بر پا کردیم.توی چادر خزیدیم و شام مختصری صرف کردیم و خوابیدیم.

طبق برنامه قرار بود ساعت ۳ بر پا بزنیم و ساعت ۴ به سمت قله‌ی سیالان حرکت کنیم ولی به علت خستگی مفرط ساعت ۵ بیدار شدیم و ساعت ۶ صعود را آغاز کردیم.راه را نمی دانستیم و تاریک بود،روستا توی شیب ۴۵ درجه بود و ما هم غریب و سرگردان تا به خودمان آمدیم و مسیر را پیدا کردیم  وقت زیادی تلف شد.

مسیر رسیدن به قله بسیار طولانی بود(۱۲ کیلومتر) چرا که برای گذر از دره های متعدد مجبور بودیم همه را دور بزنیم ،قله را به چشم میدیدیم ولی راه رسیدن به آن بسیار طولانی بود.مسیر از سینه کش کوه می گذشت و گاهی اونقدر باریک میشد که یک نفر به سختی از آن گذر می کرد(حالا رد قاطرها حکایت از گذر آنها داشت!)

ساعت ۱۳ توی جانپناه سیالان در ارتفاع ۳۲۷۰ متری بودیم.در وبلاگها و گزارش ها خوانده بودیم داخل جانپناه بسیار کثیف با بویی نا مطبوع هست ولی بر خلاف انتظارمان بسیار تمیز و مرتب بود.

با رفقا موقعیت و زمان را بررسی کردیم.ما با ۳ ساعت تاخیر رسیده بودیم به جانپناه و اگر به قله صعود می کردیم به تاریکی شب میخوردیم.این موضوع هم مسیر دشوار و غریب آنجا را برای ما دشوارتر می کرد و هم اینکه دوستان برای شنبه می بایست سر کارهایشان می رفتند.

تا کنون نخوانده بودم کسی یک روزه از این جناح (جنوبی) به قله صعود کند.معمولا کسانیکه به سیالان صعود می کنند در سفری سه روزه بعد از قله به سمت ارتفاع ۲۰۰۰ و تنکابن و یا عسل محله در شمال می روند.

خلاصه بعد از کمی استراحت و صرف ناهار به سمت قله رهسپار شدیم ساعت ۱۶ روی گردنه‌ی سیالان در ارتفاع ۳۹۰۰ متری بودیم،تنها کمتر از یه ساعت تا قله فاصله داشتیم ولی به دلایلی که ذکر کردم از صعود انصراف داده و بعد از رصد ارتفاعات اطراف و گرفتن عکسهای یادگاری به جانپناه و سپس به روستای هنیز بازگشتیم.ساعت ۲۱:۱۵ در تاریکی مطلق و با خستگی مفرط به روستا رسیدیم. صعود به قله‌ی سیالان نیاز به یک و نیم روز زمان دارد.

به محض رسیدن به روستا بارانی شدید آغاز شد تمام منطقه رعد و برق بود و باران.خیلی بخت با ما یار بود که گرفتار آن باران شدید نشدیم.ساعت ۴ صبح به تهران رسیدیم.




باید از توی دره و عبور از رودخانه از روستا جدا شده وارد ابتدای مسیر صعود شوید





روستاییان علفهایی رو که قبلا دپو کرده بودند به روستا حمل می کردند

دورنمایی از جانپناه نارنجی رنگ سیالان در ارتفاع ۳۲۷۰ متری و گردنه و قله‌ی سیالان


جانپناه سیالان


جانپناه از بالا


گردنه ی سیالان

بلندی ۲۰۰۰ و دریاسر و قله‌ی سماموس.سمت چپ دامنه‌‌ی قله‌ی کندیگان۳۹۹۰متر
قله‌ی کندیگان ۳۹۹۰ متر 


از اینجا تا قله کمتر از یه ساعت راه بود.مسیر پاکوب سمت راست مشخص هست







داخل جانپناه که بر خلاف آنچه گفته میشد بسیار تمیز و نظیف بود








شب نزدیک روستای هنیز خسته و کوفته

شرایط شرکت در صعودهای گروه کوهنوردی اندیشه‌ی سبز کوهستان

۱ نظر:

  1. ورودی قزوین وارد جاده ی الموت شدیم بعد از گذر از کلی گردنه و فراز و نشیب در ارتفاع (چیزی غریب ۱۰۰ کیلومتر مسافت بود) و گذر از رجایی دشت و معلم کلایه اول به دو راهی لامان رسیدیم که سمت چپ میرفت قلعه الموت و مسیر گازرخان و روستای خشکه چال(صعود به قله خشچال) ما سمت راست را پی گرفتیم ،بعد چند کیلومتر به دو راهی دیگری رسیدیم که سمت چپ به روستای هنیز می رسید(روی تابلو نوشته بود ۱۷ کیلومتر ولی چیزی حدود ۳۰ کیلومتر رفتیم)

    پاسخحذف