۱۳۹۲ تیر ۹, یکشنبه

پنجشنبه و جمعه ششم و هفتم تیرماه ۹۲/صعود به علم کوه،مسیر سرچال



پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲ قصد صعود به علم کوه (۴۸۵۰متر)دومین قله‌ی مرتفع ایران واقع در منطقه‌ی تخت سلیمان را کردیم.تخت سلیمان از شمال به کرانه های دریای مازندران،از شرق به دره رودخانه چالوس،از جنوب محاط به دره های الموت و طالقان و از غرب به دره بزرگ جنگلی  ۳۰۰۰ منتهی می شود  .

از دو راهی مرزن آباد واقع در جاده‌ی چالوس به کلاردشت و سپس به رودبارک رفتیم.از رودبارک از طریق راهی نیمه خاکی به روستای ونداربن رسیدیم.

هنگام پارک خودرو،پیرمردی روستایی و مهمان نواز ما را به صبحانه دعوت کرد و با چای و پنیر و مربا از ما به گرمی پذیرایی نمود.

از بین دو مسیر سرچال و حصار چال(ساده بدون دست به سنگ و برف و یخ) سرچال را برای رفت و حصارچال را برای برگشت انتخاب کردیم.

ساعت ۱۰:۳۰ از روستای ونداربن به سمت پناهگاه سرچال حرکت کردیم.

از پلی واقع بر روی رودخانه گذر کردیم و از مجاور قرارگاه کوهنوردی واقع در ونداربن (تابلو دارد) در حاشیه‌ی رودخانه بعد از گذر از دو گوسفند سرا(حدودا ۲۰ دقیقه) از روی رودخانه گذر کرده و بعد از طی حدودا ۲۰ دقیقه از روی پل چوبی دیگری به مسیر اصلی سرچال قدم گذاشتیم.مسیر پاکوب هست و رودخانه در هنگام صعود سمت چپ قرار می گیرد.

هوا به شدت متغیر بود دایم صاف میشد،مه میشد،نم باران بود و شبنم و قطرات معلق آب و البته خنک و دلپذیر.عظمت منطقه به قدری زیاد بود که توی مسیر محو آنهمه عظمت چند بار نزدیک بود از لبه‌ی پرتگاه در مسیری بسیار باریک و البته پاکوب سقوط کنم.از مسایل مهم در کوهنوردی این هسات که هنگام صعود و فرود به جایی جز پیش پای خود نگاه نکنیم چون عدم تعادل را به همراه خواهد داشت.

بعد از ساعتی به گله‌ای از گوسفند و بز رسیدیم ،بر شدت مه داشت افزوده میشد.ولی طراوت و لطافت مسیر ،شوق صعود را دو چندان کرده بود،نیم ساعت بعد به گذر نادرگل مرصع رسیدیم. با ادامه ی مسیر در حالیکه بر شدت غلظت مهم افزوده میشد به کشتی سنگ رسیدیم که سنگی بسیار عظیم هست و رودخانه از کنار آن عبور می کند.

بعد از کمی استراحت و تجدید قوا مسیر را به سمت علم چال ادامه دادیم.کشتی سنگ از نظر زمانی وسط راه سرچال واقع شده است.مسیرمعطر به رایحه ی پونه ،گزنه،آویشن وعلفهای کوهستانی بود،اینها به همراه مه و کوه های سر به فلک کشیده که شاخکهای آنان از مه بیرون زده بود ،عظمت و شکوهی توام با کمی خوف را در وجود آدمی به همراه می آورد.

ساعت ۱۷:۳۰ به پناهگاه سرچال رسیدیم.پناهگاهی سنگی با سقف آهنی که برق نداشت و ظاهرا ظرفیت آن ۴۰ می باشد.فاقد لوازم اولیه و فروشگاهی برای عرضه ی مواد غذایی و خوراکی و آشامیدنی بود.یک ایستگاه هواشناسی که از طریق سلول ها خورشیدی تغذیه میشد در آن جا مستقر بود.لوله‌ی آب آشامیدنی در فصل غیر سرما آب دارد.معمولا سیگنال موبایل موجود بود ولی دیتا(جی پی آر اس) قطع و وصل میشد.(داخل پناهگاه به سختی ارتباط بر قرار بود)

مه بسیار غلیظی سرتاسر منطقه را فرا گرفت(دیگه تاکید بر روی ابهت توام با جذبه‌ی آن نمی کنم) با مشورت آقای مصطفی حاتمی (ایشان قصد صعود سلو به تخت سلیمان از یخچال شمالی را داشتند)از اهالی منطقه که راه بلد بودند و گروهی از کوهنوردان مازندرانی را هدایت می کردند قرار بر این شد که صبح فردا(جمعه)مسیر علم چال را پیش بگیریم و در صورت امکان به علم کوه صعود کنیم(ایشان بر اساس تجربه معتقد بودند که در شرایط فعلی که ما فاقد کرامپون ۶ و یا ۸ شاخه بودیم و کلنگ هم نداشتیم صعود بسیار خطرناک هست) در غیر اینصورت به قله‌ی تخت سلیمان و یا خط الراس آن بسنده کنیم(تاکید ایشان بر روی صعود نکردن به علم کوه بود)

قرار بود ساعت ۴:۳۰ صبح صعود را آغاز کنیم ولی به دلیل مه فراوان این امکان میسر نشد،گروه های دیگر هم از صعود منصرف شدند،گروهی که قای حاتمی آنها را هدایت می کردند قصد صعود به تخت سلیمان را داشتند ولی شرایط متغیر جوی باعث شد انصراف بدهند.ما ساعت ۶:۳۰ به سمت علم چال حرکت کردیم،بعد از گذر از مسیری پاکوب و مشخص و عبور از یک رودخانه که لوله ی باریک آب در امتداد آن بود از عرض مسیری برفی گذر کردیم و وارد مسیر علم چال شدیم.مسیر پوشیده از سنگ های بزرگ و کوچک ولی لغزان بود،هنگام گذر می بایست دقت فراوان کرد و به قول آقای فرهادپور اینرسی سنگ را در نظر گرفت و بعد بر روی آن قدم نهاد.البته سنگ چین های راه را مشخص کرده بودند ولی گاها منقطع بودند.

آنچه اهمیت دارد این است که از مسیر سنگها خارج نشویم ،در طی مسیر سمت چپ خود قلل زیبا و با شکوه سیاه کمان و چالون را داشتیم و در سمت راست قله ی تخت سلیمان و شاخکهای با شکوهش ، میان سه چال و در انتها قله ی شانه کوه،خودنمایی می کردند.

طی راه تغیر دائمی جوی ما را مسحور کرده بود،لحظه ای هوا صاف بود لحظه ای دیگر به علت انبوه مه و ابر حتی جلوی پایمان را هم نمی دیدیم.سرانجام ساعت ۱۰ به علم چال رسیدیم.

آنچه روبری خود می دیدم قابل توصیف نبود،شاید به جرات بتوان گفت بزرگی و وقار و ابهتی که روبرویمان بود را نه بام ایران،دماوند سرافراز داشت و نه سبلان و شاه البرز و آزاد کوه و نه هیچ بالای ۴۰۰۰ دیگری.

از راست،گرده آلمانها بود،علم کوه و تیغه های مخوفش و سیاه سنگها و در نهایت مسیر شن اسکی با شیب حدود۷۰ درجه (در بالا)و لغزشی که در مسیر آن پر بود از سنگهای ریز و درشتی که از کوه سقوط کرده بود.

ظاهرا مسیر شن اسکی که پوشیده از برف بود قابل صعود بود،با صعود از این مسیر به روی خط الراس سیاه سنگها و چالون می رسیدیم و از آنجا به سمت تیغه های سیاه سنگها و علم کوه،بنابراین بی درنگ شروع به حرکت کردیم.

بنابراین آقای کاظمی(سرتیم گروه) برفکوبی را آغاز کردند و بقیه به دنبال ایشان حرکت کردند.قاعدتا مسیر در شرایط عادی باید در کمتر از یک ساعت طی میشد ولی به علت برف یخ زده و شیب زیاد و نداشتن ابزار کافی از قبیل کرامپون و کلنگ حرکت به دشوار و با خطر سقوط به کندی انجام شد.به طوریکه بعد از یک ساعت و خرده ای به میانه ی راه رسیدیم.به تشخیص سرتیم گروه ،در ارتفاع ۴۴۰۰ متری از ادامه‌ی صعود انصراف دادیم و با هر مشقتی بود راه رفته را برگشتیم.

بعد از کمی استراحت در علم چال مجددا قصد برگشت به سرچال را داشتیم ولی با از دست رفتن دیتا از روی جی پی اس و مه شدید و فوق العاده غلیظی که تمام منطقه را فرا گرفته بود مسیر را از دست دادیم و با استفاده از جهت یابی های غریزی و تجربی و قطب نما با کلی مرارت و مشقت به سرچال برگشتیم.

بعد از استراحت و صرف ناهار ساعت ۱۸ از سرچال به سمت قرارگاه کوهنوردی واقع در ونداربن فرود آمدیم.هیچکس در پناهگاه سرچال نبود و فضایی نه چندان دلچسب و غریب آنجا را احاطه کرده بود.شایدم به خاطر آن بود که آن جنب و جوش روز قبل خبری نبود و البته عدم موفقیت ما کاتالیزور شده بود.

در مسیر برگشت با انبوه مه روبرو بودیم ولی چون راه پاکوب و مشخص بود خوفی به دل نداشتیم،البته این تا وقتی بود که هوا تاریک نشده بود و نم نم باران نگرفته بود.به دلیل تاریکی مجددا مسیر گذر از رودخانه از روی پل در گوسفندسرای دوم را گم کردیم.مجددا قسمت کمی از راه رفته را بازگشتیم و با استفاده از چراغ قوه و تمرکز روی راهی که روز قبل از آنجا آمده بودیم،پل را یافتیم و بعد از گذر از آن در حاشیه ی رودخانه ساعت ۲۲به قرارگاه رسیدیم.

قرارگاه کوهنوردی واقع در ونداربن دارای امکاناتی از قبیل شوفاژ و آب لوله کشی و حمام و سرویس بهداشتی ،سوییت و تشک و پتو و اقلام اینچنینی بود.

شب را در آنجا ماندیم و صبح به سمت تهران بازگشتیم.

نکات مهم:

به همراه داشتن کرامپون و کلنگ و پوشش گرم در فصل تیر و مرداد.(فصل بهار و پاییز و زمستان صرفا برای کوهنوردان حرفه ای هست) 

شرایط جوی فوق العاده متغیر منطقه

این کوهستان با هیچکس شوخی ندارد،هر زمان احساس ایمنی نداشتید از راه رفته برگردید.

روستای ونداربن
رودخانه‌ی حصارچال

به سمت قرارگاه
عبور از پل برای رسیدن به قرارگاه
از قرارگاه به سمت گوسفند سرای اول(تابلو زده بریر)
گوسفندسرای دوم
پل بعد گوسفند سرای دوم و ابتدای راه پاکوب سرچال
پاکوب سرچال
قبل از گذر مرصع
رودخانه خروشان
گذر ناصر گل مرصع
 کشتی سنگ

بعد کشتی سنگ

 نزدیک سرچال
 
  سرچال

 ایستگاه هواشناسی

 علم چال،از راست:گرده آلمانها،علم کوه و شاخک هایش،سیاه سنگها
منتهی الیه راست تخت سلیمان،وسط میان سه چال و انتها گرده و علم و سیاه سنگها

میان سه چال در شب
از چپ به راست: تخت سلیمان - دندان اژدها - سیاه گوگ - انگشت خدا - میش چال - رستم نیشت




 از راست:چالون و سیاه کمان

 گرده،علم،سیاه سنگها

 شن اسکی که موفق نشدیم تا انتهایش برویم و من دو بار سقوط کردم
که به خط الراس سیاه سنگها از راست و چالون از چپ می رسید مسیر شن اسکی

 بالای شن اسکی،میانه‌ی راه خط الراس چالون و سیاه سنگها

 سرچال،موقع فرود








راوی:سید فرهود کاظمی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر